امیر علی امیر علی ، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

امیر های مادر

شرکت در آزمون مرحله چهارم المپیاد ریاضی

1392/4/27 10:05
نویسنده : مادر دوامیر
1,056 بازدید
اشتراک گذاری

قبول شدگان آزمون تیزهوشان

بعد از قبولی در سه مرحله آزمون المپیاد ریاضی برای آزمون مرحله چهارم باید به شهرستان قائمشهر می رفتیم

روز 5شنبه 13 تیر ساعت سه بعد از ظهر در مدرسه فضلیت قائمشهر آزمون داشتم

بنابراین تصمیم گرفتیم برای ناهار و همچنین جهت دست بوسی پیش عزیزجون و بابابزرگ جون بریم

تا هم خاله فرشته و فاطیما جون و خاله سمیه و فاطمه کوچولو و مصطفی جون را ببینیم و

هم امیر علی را پیش اونا بذاریم  تا من امتحان بدم و برگردم.

اما امیر علی و مصطفی و فاطیما  کاری کردند niniweblog.comکه قابل وصف نیست

از جیغ و داد و بازی هایniniweblog.comپرسرو صدا

 و دعواهای niniweblog.comکودکانه بگیرniniweblog.com تا سیخونک کردن فاطمه کوچولویniniweblog.com گناهی .

niniweblog.com

خلاصه مامان جونم تصمیم گرفت امیرعلی را هم همراهش به قائمشهر ببره

(باباجون هم بهمراه دیگر اعضای محترم هیأت علمی به منظور شرکت در کارگاه های

آموزشی در لاریجان شرکت داشتند و نبودند )

عزیزجون و مخصوصا خاله فرشته خیلی اصرار کردند که بچه را تو گرما نبر اذیت میشه

مامانم قبول نمی کرد می گفت دلم شور میزنه نکنه اتفاقی برای یک کدومشون بیفته ببرمش راحتترم

هوا واقعا گرم بود درجه کولر را تا آخر بردیم هنوز از بابل خارج نشده بودیم که دیدیم

امیر علی بی صدا شد، درست حدس زدید خیلی راحت خوابیده بودخواب

حدودا ساعت 2:15 به محل آزمون رسیدیم  دوستانم هم کم کم اومدند

دوستان المپیادی امیراحمدجون

بعداز  گرفتن کارت ورود به جلسه باهم چند تا عکس یادگاری گرفتیم

رقابت تنگاتنگ و مشکلی داشتیم

دوستان المپیادی امیراحمدجون

دوستم یاسین شکلات دسته دار همراش بود و مشغول خوردنش بود 

من به شوخی بهش گفتم : بخور تا فشارت نیفته سر امتحان.چشمک

دوستان المپیادی امیراحمدجون

دومی را هم از جیبش درآورد و گفت برای سر جلسه امتحان هم دارم

همه کلی خندیدمقهقهه

از بس هوا گرم بود از اولیا با شربت سرد و کیک در حیاط پذیرایی کردند

زمان امتحان 45 دقیقه با 15 سوال بودمن از امتحان راضی بودم

امیدوارم همه کسانی که تلاش می کنند در همه مراحل زندگیشان موفق شوند  .

مامانم همیشه میگه نباید انتظار داشته باشی تا در همه آزمونها حتما رتبه بیاری چون فقط تعداد محدودی به مرحله بعد می روند{ چون راستش را بخواید من اصلا دوست نداشتم در این آزمون شرکت کنم چون سال قبل من رتبه نیاوردم امسال هیچ رغبتی برای شرکت کردن نداشتم }

اما براتون بگم از امیرعلی جون که از گرمای هوا بیدار شده بود

خودش می گفت وقتی  صدای بلندگو را شنیدم فکر کردم دارمniniweblog.com خواب می بینم

 خاله فرشته جون هم تلفنی با مامانم هماهنگ کرد تا امیر علی جون را به خونه

عمه فروغ  فاطیما جون ببریم تا در استخر شون niniweblog.com شنا کنند

استخر شنا مختلط

وقتی رفتیم دیدیم جمعشون حسابی جمع و میانشون فقط امیر علی کمه

حدودا 10-15 دقیقه امیر علی در استخر با دختر خانمها شنا کرد 

استخر شنا مختلط

چون وسایل شنا نداشتیم ،خاله جون  جلیقه شنای فاطیما را به امیر علی داد

استخر شنا مختلط

فاطیمای گناهی حسابی لجش گرفته بود و همش تقاضای برگردوندن جلیقه اش را داشت

استخر شنا مختلط

خاله می گفت حالا بذار تا امیر علی همین چند دقیقه هست استفاده کنه بعد میده به شما.

تا اینکه با یه تیوپ کمی سر گرمش کردند و

خلاصه امیر علی  یک روز گرم آفتابی را با یک استخر خنک به پایان رسوند.

 

 

پسندها (1)

نظرات (2)

خاله فدا
15 تیر 92 15:42
سلام نورچشم خاله:باهوش ریکای خاله،انشاالله درهمه مراحل زندگی موفق باشی خدا به ماماجون وباباجون مهربونت سلامتی بده که پا به پای توباهمه مشغله هاشون فعالیت میکنندراستی خوش بحال امیرعلی وفاطیما.....عجب آب تمیزی بود کاشکی روزیه ماهم بشه شنا درآب پاک درگرما البته نه مختلط!انشالله همیشه شادو خرم باشیداین گلها تقدیم به مامان زحمتکشت که با زبون روزه اینهمه زحمت کشیدخواهر فداش بشه!

پاسخ : خاله مهربونم ممنونم می بوسمت

محراب و مليكا
29 تیر 92 10:31
تبريك مي گم دوست عزیز مليكا در جشنواره نی نی وبلاگ شرکت کرده خوشحال می شم به وب دخترم بیاین و لطف و مهربونی خودتونو از ما دریغ نکنید. كد 576 رو به 20008080200 پيامك كنيد . بازم ممنونم http://mehrabmanezendege.niniweblog.com/