امیر علی امیر علی ، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

امیر های مادر

برگزاری مراسم جشن تولد شش سالگی امیرعلی جون

1392/11/2 11:18
نویسنده : مادر دوامیر
1,496 بازدید
اشتراک گذاری

امیرعلی جون و دوستان

روز 5شنبه صبح زود بیدار شدم اما دیدم مامان جون زودتر از من بیدارشدند و

مشغول رسیدن به کارهاشون هستند

دیشب تا ساعت 12یا 1 بیداربودند همه غذا ها آماده بود و اتاق را هم تزئین کرده بودند

خاله سارا جون وقتی  صبح به خانه ما امدند در کارها به مامانم کمک کردندمثلا جاروبرقی کشیدن و

باد کردن بادکنکها.البته دیشب به کمک داداش جون همه را باد کردیم اما به دلیل گرمای اتاق ،

کم باد شده بودند

birthday dancer emoticon

خاله فرشته جون و فاطیما جون از گرگان ساعت 7 صبح دو تایی  حرکت کردند و حدودا ساعت 11 پیش ما بودند البته خاله جون می گفتند خیلی محتاطانه رانندگی می کردند چون فاطیما گلی داخل ماشین بودند

وقتی مامان جون منو به حمام برد خاله سارای مهربون موهامو سشوار کشید و

من هم لباس های تولدم را پوشیدم

happy birthday emoticon

اولش یه بلوز بافت کلاه دار پوشیدم و بعد هم کروات گذاشتم

هرکسی منو می دید می خندید

تصور کنید روی بلوز بافت کراوات ،واقعا هم خنده دار بود اما  من اینطوری دوست داشتم

خاله فرشته و مامانی بعد از نماز  ،برای انجام یه کار مهم  با ماشین  بیرون رفتندچشمک

من و فاطیما هم حسابی از این فرصت  سو استفاده کردیم و با هم جنگیدیمشیطانگاوچران

گناهی خاله سارا جون ، وقتی داشت با موبایل صحبت می کرد برای اینکه ما باهم درگیر نشیم

پاشو میاورد وسط  اما من از حرص شصت پاشو گاز  گرفتمنیشخند

داداش اینقدر از این صحنه خندیدقهقهه که ما اصلا دعوا کردن را فراموش کردیم

خلاصه مامان و خاله جون هم بعد از دو ساعت برگشتند و بلافاصله لباسشون را پوشیدند

اولین دوستم طه جعفرزاده  سر ساعت 2  اومد و من کلی ذوق کردم

چند دقیقه بعد دوستم پرهام  اومد و ما همون حیاط ماندیم تا بقیه دوستام هم بیان

فوتبال بازی در جشن تولد امیرعلی جون

و با هم مشغول توپ بازی شدیم

این دفعه خاله شفیقه جون و بشری و عرفان و عزیز جون رسیدند

بعد از انها زندایی جون و دینا خانم و خاله معصومه و سارگل و خاله جون طاهره و از همه مهمتر ماهان

دوستم (برادر زاده زندایی جون )و مادرش محبوبه جون هم آمدند

کلی شلوغ پلوغ شد

دوستم امیرعلی حسینی هم  امد بعد از حدودا نیم ساعت دوستای مامان جون با بچه هاشون اومدند

سینا ،امیررضا،محمدایلیا و امیرعلی توپولو

تولد بن تنی امیرعلی جون

عمه فاطمه هم زودتر از مامان بزرگ لباس پوشید و به طبقه ما آمد و با آمدن عزیز جون و خاله جون اینا ،

مامان بزرگ هم آمد پایین و بعد عمه نجمه از بابل  آمدند

 زنعمو و فریماه  و همکار زنعمو بهمراه  دخترو پسر دوقلوش که تقریبا هم سن فراز بودند هم

به جشن من اومدند

راستی یادم رفت نرگس و نازگل و محمدحسین بهمراه مادراشون و مادربزرگشون که دخترعمه مامان جون  و همسایه ماهم هستند هم به جشن تولدم اومدند

دیگه همه مهمونا رسیدند

من و دوستام  بعداز کلی بدو بدو کردن تو حیاط و فوتبال و دوچرخه سواری کردن  با

همکاری داداش امیر احمد و فراز و پویان وعرفان همگی  خیس عرق وبا لپای سرخ رفتیم بالا .

اولش روی صندلی های مخصوص خودمون نشستیم

مهمانان ویژه تولد 921026

و از مون میوه های کبابی شامل موز سیب خیار کیوی پرتقال و نارنگی پذیرایی کردند

خیلی خوردنش راحت بود

همه میوه ها پوست کنده و آماده به سیخ چوبی کشیده شده بود 

بعد برای رقصیدن دعوت شدیم

63.gif

که هیچ کدوم مون جز بالا و پایین پریدن کار دیگه ایی بلد نبودیم

0-a20.gif

اینبار به دعوت من به اتاق من رفتیم و کمی کامپیوتر بازی کردیم و بعضی از دوستام هم

با اسباب بازی های من سرگرم شدند

تو این فاصله مامان جون با همکاری خاله جونام میز اردور را آماده کردند

که شامل : الویه به شکلهای خارپشت و لاک پشت و ماهی  بود

الویه های تولد امیرعلی جون

ژله : انار و موز و رولتی

سمبوسه و آش رشته و حلیم بادمجون و سالاد توپی و از همه مهمتر ماکارونی با ته دیگ سیب زمینی

بهمراه نوشابه و دوغ و دلستر و سبزی خوردن

همه خانمها برای پذیرایی به سالن دعوت شدند

اونوقت من و دوستام روی صندلی مخصوص خودمون نشستیم که روی میزمون  با ظرفهای تم بن تنی

شامل دستمال سفره ،بشقاب و لیوان و نی چیده شده بود

امیرعلی جون و دوستان

گناهی زندایی جون و خاله شفیقه مهربون و خاله فرشته گل گلی و خاله سارای قشنگم

امیرعلی جون و دوستان

مثل گارسون از ما پذیرایی می کردند

ماکارونی و سمبوسه  را در بشقاب برامون کشیدند و الویه  را برای ما ساندویچ کردند و

امیرعلی جون و دوستان

توی لیوانهای ما هم نوشیدنی درخواستی را می ریختند و در آخر هم

برامون تو کاسه ژله ریختند و آوردند

میوه ها و نوشیدنی در جشن تولد

توی این فاصله یکی دوتا از خانواده به دنبال بچه ها اومدند  دوستام دلشون نمی خواست به همین زودی بروند اما وقتی مامانم بهشون برچسب بن تن هدیه داد راضی شدند 

106.gif

بعد از کمی شادی کردن و دست زدن ،موقع  فوت کردن شمع و بریدن کیک شد birthday cake candle emoticon

 

کیک تولد امیرعلی جون

 

و بعد هم قسمت قشنگ جشنم باز کردن کادویی ها

flowers and birthday gifts emoticon

البته مامان بزرگها ،خاله جونهاوزندایی و همچنین 

خاله و دختر عمه و همکارای مامان جونم با هام نقدی حساب کردند مجموعا 600000تومان

من هم عاشق پول ، همونجا پاکتها را بررسی می کردم

وقتی چشمم به 50هزارتومنی می خورد چنان برقی میزد که نگوعینک

بقیه هم زحمت کشیدند برام :

یک بلوز بافت + دو تفنگ +یک میکروسکوپ+فرغون و آبپاش+پازل فکری سه بعدی +بازی فکری پارک ماشینها+4تا ماشین +سرویس لوازم التحریر بن تن +بیلیارد +ساعت دیواری بن تن، هدیه آوردند

 شکلک های شباهنگ Shabahang- Birthday: 5

 در آخر مراسم هم مامان جونم از زحمات همه مهمانان عزیز تشکر کرد و همه را به دیدن یه کلیپ فوق العاده زیبا دعوت کرد

هیچ کس نمی دونست توی کلیپ چیه و چه چیزهایی قرار نمایش داده بشه ؟

وقتی همه به داخل هال اومدند و روی مبل و صندلی های تک نفره نشستند کلیپ اجرا شد

همون اول با پخش اولین اسلاید همه شروع کردن به ابراز احساسات و جیغ و هورا

مامانم یک کلیپ از عکسهای سال 77 دوران عقدش و 78 عکسهای عروسی و کم کم عکس ماههای آخر دوران بارداری اش، دی 86 در حال برف بازی و آدم برفی درست کردن و

آدم برفی درست کردن یه روز قبل از تولد امیرعلی جون

 

سپس  عکسهای نوزادی من رو تخت بیمارستان و

امیرعلی جون 3ساعت بعد از تولد

آقای دکتر زاهدپاشا وخانم دکتر زینال زاده و همچنین

عکس (خاله جونها و عمو و دایی و عمه و مامان بزرگها و بابا بزرگها و داداش امیر احمد )بهمراه من و

امیرعلی جان و آقا مصطفی  نوروز 87

تولد یکسالگی و دو و سه و چهار و پنج سالگی ام را پخش کرد

و همچنین چندتا عکس جالب و خنده دار من مثل توی قابلمه وماشین لباسشویی و

تولد امیراحمدجان عکس با دوستان و امیرعلی 10ماهه

درحال غذا خوردن را هم گذاشت

واقعا همه یاد گذشته و اون سالها افتادند و واقعا لذت بردند

چون همه قیافه ها کلی تغییر کرده بودند

در آخر هم بی نهایت از لطف شما عزیزان و همه دوستانم سپاسگزارم

ان شالله در جشن شادی عزیزان شما شرکت کنیم

thank-you-002.gif

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

خاله فدا
30 دی 92 12:21
سلام نور چشمای خاله:خیلی جشن قشنگی بود واقعا به همه مون خوش گذشت انشاالله خدا به مامان وبابات سلامتی بده که جشن به این قشنگی برات گرفتند مخصوصا مامان جون پنجه طلات که اینهمه غذاهای خوشمزه ومتنوع درست کرده بودهر وقت یاد میز اردور میافتم از اینهمه هنر وزیبایی شگفت زده میشم واقعا بی نظیر بود خواهر فداش بشه من دلم می خواست مدتها فقط به تزیین غذا های متنوعه اش نگاه کنم انشالله روز دامادیت مامانت رو همینجور شاد وخوشکل ببینم.
مامان امیرمحمد
2 بهمن 92 8:16
امیرعلی جون پسر قشنگم ، تولد بن تنیت خیلی خیلی مبارک باشه عزیز دلم . دست مامان گلت درد نکنه که حسابی برات سنگ تموم گذاشت . با تزئینات خوشگل و غذاهای خوشمزه ای که درست کرد دل همه رو برد . من که با دیدن عکسها غش کردم .... انشا ءالله سایه بابا و مامان با سلامتی کامل رو سر شما و امیراحمد جون باشه ... به این آدرس سر بزن : http://www.niniweblog.com/upl/amirmohammad87/13903658034.jpg?18 یه هدیه کوچولو از طرف امیرمحمد برای امیرعلی جون ..... پاسخ : خیلی خیلی ممنونم خاله جون مهربونم خیلی دوست داشتم در جشنم شرکت می کردید امیرمحمدجان دوستت دارم
مصطفي و خواهر كوچولوش
2 بهمن 92 9:54
اميرعلي جون تولدت مباركحيف كه جاي من اونجا خالي بود خيلي تولدت قشنگ وپر شور بود.دست مامانت درد نكنه خيل زحمت كشيد. پاسخ : آقا مصطفی عزیزم جای شما خیلی خیلی خالی بود مخصوصا خواهر توپولوی کوچولوت واز همه مهمتر خاله جون مهربون و صبورم
مامان کیانوش
7 بهمن 92 7:47
امیر علی جون تولدت مبارک انشااله 120 ساله بشی همیشه شاد و سرحال باشی و سایه مامان جون و باباجونت بالا سرت باشه پسرم . مامانت واقعا سنگ تموم گذاشت همه چی خیلی عالی بود . پاسخ : ممنونم جای شما و کیانوش جون حسابی خالی بود