امیر علی امیر علی ، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

امیر های مادر

تولد هفت سالگی امیرعلی جان

1393/11/9 9:35
نویسنده : مادر دوامیر
778 بازدید
اشتراک گذاری

امسال ماه تولدم مصادف شد با جراحی مامان جون

خیلی روزهای سخت و بدی بود

مخصوصا اینکه یک شب مامانی بیمارستان بستری شد عملش دو ساعت طول کشید

واقعا روزهای بدی را گذروندیم 

بیشتر از اینکه مامان ،درد می کشید ما ناراحت می شدیمغمگین

مخصوصا اینکه همیشه مامان رو شاد و خندان دیده بودیم یکدفعه با سرو گوش باند پیچی شده

همراه با سرگیجه و دو بینی دیدیمش ،خیلی بهم ریختیمترسو

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

اما (داخل پرانتز بهتون بگم از اینکه هروقت از مدرسه می اومدیم مامان رو خونه می دیدیم

خیلی خیلی خوشحال بودیم توی دلمون)خندونکچشمک

اما بعد از حدودا ده روز که باند دور سر مامان جون باز شد و تونست ازجاش پاشه و

آروم آروم کارهاشو انجام بده

به فکر مهمونی تولد من افتاد البته خیلی خصوصی و کوچیک

روز جمعه 19 دی که مصادف با ولادت با سعادت  حضرت رسول اکرم ص و

حضرت امام جعفرصادق ع بود،

بابابزرگ و عمو فرید و عمه نجمه را بهمراه خانواده محترمشان به ویلامون دعوت کردیم

مامان بزرگ جون زحمت ناهار رو کشیدند البته با خریدهایی که باباجون  از بازار فریدونکنار انجام دادند

خورشت آلو انار فوق العاده خوشمزه با پرنده و غاز درست کردند

بعد بابا جونم خیلی زحمت کشیدند کلی میوه خریدند که همه رو خودشون شستند 

بعد به داداش امیراحمدگفت بشین این میوه ها رو خشک کن با دستمال کاغذیسوال

یک بسته دستمال کاغذی تموم شدقه قهه

بعد سبزی خوردن آماده خریده بود  باز با ین حال اونها رو هم شست

کلی دسر و بستنی و شیرینی به همراه کیک تولد و شمع و فشفشه خرید

مامان جونم هم زحمت کشید برنج را اماده کرد

خلاصه سفره ناهار آماده شد با زیتون و نوشیدنی های مختلف و سبزی خوردن و خورشت فوق العادهخوشمزهخوشمزه

بعد از اینکه حسابی از خودمون پذیرایی کردیم

دیگه اصلا واقعا جای برنامه تولد نداشتیم بنابراین تصمیم گرفتیم کمی استراحت کنیم

که کمی استراحت ما منجربه خواب عمیق بابا و بابابزرگ جون شد

از طرفی هم چون عمو اینا باید می رفتند تهران ،ما شروع کردیم به چیدن میز تولد و

             شمع روشن کردن و بادکنک باد کردن و فشفه روشن نمودن و

خلاصه بازار عکس هم حسابی داغ داغ بود تا اینکه کیک رو  بریدم و

شمع هفت سالگی تولدم 

       را همراه با کلی  آرزوهای قشنگ فوت کردم و

 

مشغول خوردن چای و نسکافه بهمراه کیک بودیم که بابا جون بیدارشد

بعد هم بابابزرگ جون، که جشنمون با اومدنشون تکمیل شد تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

بعد هم هدایای نقدی و غیرنقدی که من  بیشتر از همه قسمتهاش ،این قسمت را دوست دارم

از همه مهمونای عزیزم که با اومدنشون جشنم را قشنگتر نمودند و

با دادن هدایاشون دل کوچکم را شادتر نمودند متشکرم

از بابای مهربونم هم بسیار متشکرم که نذاشت من کسالت مامان جونم را در جشنم احساس کنم

                          خیلی خیلی دوستتان دارم تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

بعد روز تولد واقعی من یعنی 23 دی هم از قبل مامان جون  با خانم معلم عزیزم سپیده جون پریسا دنیای شکلک ها http://sheklakveblag.blogfa.com/

هماهنگ کرده بودند

            که روز سه شنبه 23 دی ساعت 10و نیم در کلاس  جشن تولد برگزار شود

با کیک باب اسفنجی و شمع و بادکنک و آبجوش نبات، شکلات ، پسته و بادام از دوستام پذیرایی نمودم

خانم دیلمی عزیز هم کل کلاس رو بادکنک بارون کرده بودنپریسا دنیای شکلک ها http://www.sheklakveblag.blogfa.com/ و

با ریسه های تولد کلاس را تزیین نمودند

بعد با دوستم امیرعلی لطفی هم از قبل هماهنگ کردند تا

برامون آهنگ تولد تولد را بزنه با آلت موسیقی بلز،

و دوستم ایلیا برادران هم که خواننده مشهور مدرسه ماست اکثر

اهنگهای شاد رو حفظه و می خونه هم

             دو سه تا ترانه درخواستی را هماهنگ کردن تا برامون بخونه

و همچنین از همه مهمتر دوستم مبین که با حرکات فوق العاده

قشنگ و موزونش شادی مضاعف به جمعمون داده بود کلی شادی کرذیم

از مامان مهربونم که با حال و روز بیماریش بهترین جشن را برام تدارک دید بی نهایت سپاسگزارم

از خانم دیلمی خانم معلم بسیار مهربون و همه ی دوستای عزیزم هم بی نهایت متشکرم

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

الهی هیچ بچه ایی پدرو مادرش را در بستر بیماری نبینه

http://sheklakveblag.blogfa.com/ پریسا دنیای شکلک ها

و الهی همه پدر مادرا بتونن برای بچه هاشون جشن تولد شاد بگیرن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مصطفی وخواهرش
12 بهمن 93 21:15
امیرعلی جون تولدت مبارک باشه.قربون مامان مهربونت بشم که با این همه درد،باز هم سنگ تموم گذاشت.راستی چه عجب یه مطلب هم تو وبلاگ گذاشتید
مادر دوامیر
پاسخ
ممنونم آقا مصطفی و فاطمه کوچولو ایشالله خدا بابا و مامان مهربون تون را براتون حفظ کنه از وقتی مامانم مریض شد ما هم حوصله وبلاگ نویسی را نداشتیم شرمنده
مامان امیرمحمد
20 بهمن 93 7:49
امیرعلی جون تولدت هوار تا مبارک باشه عزیزم ...انشاءلله خداوند بابا و مامان فهیم و مهربونت و برات حفظ کنه . همتون هم همیشه سلامتی و تندرستی داشته باشید . امسال کلی جشن برات گرفتن!!! خوش بحالت ... آخه چی میتونه برای مامانت قشنگتر از تولد شما باشه ؟ هیچی هیچی ... واسه همینه با همه کسالتی که داشت عاشقانه برات سور و سات جشن آماده کرد ....
مادر دوامیر
پاسخ
ممنونم امیر محمدجان و خاله فاطمه مهربونم با صمیم قلب از تون تشکر می کنم