امیر علی امیر علی ، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

امیر های مادر

تعطیلات نوروز 94

1394/1/6 13:09
نویسنده : مادر دوامیر
400 بازدید
اشتراک گذاری

حلما جون طبق قرارش با مامان جونش درست 4 روز قبل از عید25 اسفند 93 بدنیا اومدند

و دنیای اطراف ما رو با قدمشون نورانی تر کردند

بنابراین مثل بقیه که اخر سال وقت کم میارند مامان گناهی من بیشتر وقت کم آوردند

یک روز مرخصی کامل برای حلما خانوم تو اون گیرو دار آخر سال اداره گرفتند

بعد هم یه روز به اتفاق عزیزجون و خاله شفیقه مهربونم رفتیم ساری خونه حلما خانمی

من و عرفان و امیرعلی چند تا ترقه تو حیاط شهرکشون ترکندیم

سر اخر دو سه تا همسایه ها به حالت اعتراض از پنجره سرشون بیرون می اوردند که

محل را ترک کرده و متواری گشتیم

یه روز هم به اتفاق همه خاله جونا و زندایی جون

به صرف ناهار تو جشن ده روز گی حلما جون شرکت کردیم

اما ایندفعه ما رو جریمه کردند و توی یه اتاق در بسته گذاشتند

ما هم همگی به تبلت و گلکسی هامون پناه بردیم

عمو فریدجونم با خانواده محترمشان چهارشنبه  از تهران اومدند

با اومدن عمو فرید یعنی تعطیلات نوروزی شده

چون کلی با فراز فوتبال بازی می کنم

بعد هم کامپیوتر و تبلت و گلکسی و از همه مهمتر دوچرخه سواری
عمو جون همون روز اول همه دوچرخه ها رو بردند باد زدند و

احیانا مشکلاتشون را برطرف کردند

بعد در تدارک سفره  هفت سین  نوروزی بودیم

بنابراین  به دریا کنار رفتیم و اونجاتو ویلامون  هم سفره هفت سین چیدیم

برای پیاده روی با علی و عمه نجمه رفته بودیم

که با تیم تبلیغاتی بستنی دومینو روبرو شدیم

خیلی  حال داد

حالش برای رایگان بودنش بود خندونک

دوتا خودمون خوردیم و یکی هم برای امیرعلی جون بردیم

ساعت تحویل سال مامان جون و امیرعلی خواب بودند

ولی فردا صبح امیرعلی زرنگی کرد و صبح زود رفت طبقه بابابزرگ جون اینا و

 عیدی شو از مامان بزرگ جون و بابابزرگ جون گرفت

بعد از بابا جون و مامانی عیدی مون را گرفتیم

سپس همه با هم به طبقه بابابزرگ جون اینا رفتیم

عمو اینا هم طبقه بالا بودند

بعد ما رفتیم طبقه خودمون تا مهمانان به طبقه ما تشریف بیاورند

عمه نجمه و علی هم به جمع ماپیوستند سپس همه با هم به طبقه عمو فرید رفتیم

وهمون روز اول 480 هزار تومن عیدی جمع کردیم

امیرعلی فوق العاده شادو شنگول بود خنده

بقیه ماجرا رو در پست بعدی براتون می نویسم

برگزاری مراسم فاطیمه ودر شب شهادت حضرت زهرا س

رفتن به منطقه ییلاقی خرتوسی از نواحی بندپی

رفتن به کارتینگ ماشین به اتفاق عرفان و فراز و خاله شفیقه جون

رفتن به مسافرت کیش

منتظر پست بعدی باشید لطفا

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

خاله فداااااااااااااااا
24 فروردین 94 10:48
سلام نورچشم خاله:قدم حلماجون مبارک باشه ایشالله همیشه شاد باشید.
مادر حلما طلا
27 فروردین 94 18:57
سلاااااااااااااااااااااااااااااام ممنونم خواهرزاده ی قشنگم ممنون بابت همه چیز بابت عکس های خوشکلی که از بچه ام گرفتین و ممنون بابت حضورتون دوستون دارم خیلی زیاد
مادر دوامیر
پاسخ
خاله جون خوشکلم خیلی ممنونم از بازدیدتون دختر خوشکلت را ببوس
مصطفی وخواهرکوچولوش
29 فروردین 94 8:28
روزی که به دنیا آمدی هرگز نمیدانستی زمانی خواهد رسید که آرامش بخش روح و روان کسی باشی که با بودن تو دنیا برایش زیباتر است بهانه ی زندگی (حلما جون) تولدت مبارک. وهمین طور سال نو برهمه شما مبارک
مادر دوامیر
پاسخ
سال نو برشما و خانواده محترمتان مبارک باد و همراه با موفقیتهای روز افزون
مامان امیرمحمد
2 اردیبهشت 94 19:18
به به چه دخمل ناری ... تولد حلما جون خیلی خیلی مبارک باشه .... عیدتون هو خیلی خیلی مبارک . امیدوارم سال خیلی خوبی پیش رو داشته باشید .... ماریا جونم عزیز دلمی ...
مادر دوامیر
پاسخ
ممنونم عزیز دلم سپاس دوست خوبم عاشق همین ادبیاتتم