امیر علی امیر علی ، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

امیر های مادر

یه روز به یاد ماندنی

1392/2/29 13:28
نویسنده : مادر دوامیر
422 بازدید
اشتراک گذاری


 

آقا مصطفی بخاطر عروسی عمه جونش یک هفته ایی هست که بهمراه مامان و باباش اومده بابل .

 

یه روز مامان با خاله جون هماهنگ کرد که حالا که یه فرصت مناسب پیش اومده و شما اینجا هستید برای مصطفی یه جشن تولد خانوادگی بگیریم چون 16 اسفند تولد مصطفی ست فقط یکسال اومد پیش ما و تولدش همه بودیم دوسال دیگه یا عمه هاش به تهران رفتنو براش تولد گرفتن ویا اینکه مهدکودکش تولد گرفت و تازه برای بعد تولد هم قرارشد بریم شهربازی مریم و حسابی خوش بگذرونیم

تولد آقا مصطفی

من و مامان جون هدیه به دست رفتیم خونه عزیزجون و جشن تولد را برگزار کردیم و هدیه دادیم و شمع فوت کرد تازه من هم کلی هدیه گرفتم مثلا بابابزرگ جون هم با مصطفی و هم با من نقدا حساب کرد  .تازه خاله سمیه هم به من هدیه داد از طرف مصطفی چون اونها هم تولد من نبودند

تولد آقا مصطفی

البته دینا دیر رسید وقت همراه مامانش اومد ما کیک را بریده بودیم و مشغول خوردن بودیم .

تولد آقا مصطفی

بعد از ناهار قرار شد به شهربازی بریم اما مراسم باربرون عمه مصطفی بود و باباش اومد و خاله و مصطفی رفتند اونجا.

تولد آقا مصطفی

بنابراین مامان جونم سر قولش ایستاد و منو دینا را به شهربازی برد

شهر بازی مریم ،دینا خانم

حسابی حال کردیم کلی بازی کردیم و آخرش هم هدیه گرفتیم برچسب بن تن و سفید برفی.

چون شهربازی پیش خانه دینا بود و

شهر بازی مریم ،دینا خانم و امیر علی جون

دینا خانم هم اکثرا اونجا می رفت و بازی می کرد اکثر خانم مربی ها دینا را می شناختند و

 امیر علی جون در شهر بازی مریم

بهمون اجازه می دادند بیشتر بازی کنیم

 امیر علی جون در شهر بازی مریم

خلاصه تولد  مصطفی برای ما یه روز به یاد ماندنی شد و خیلی خوش گذشت

 امیر علی جون در شهر بازی مریم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)