امیر علی امیر علی ، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

امیر های مادر

گل کاری در ویلا با همکاری امیرعلی جون

1391/12/8 9:43
نویسنده : مادر دوامیر
627 بازدید
اشتراک گذاری

 

 امیر علی جون که معمولا دوست داره با بزرگترها بگرده و

بهشون کمک  کنه حتی به باغبون های بیچاره هم رحم نکرد و

تمام روز را در حال فک زدن

برای اونا وکمک کردن بهشون گذروند

 سه تا باغبون که  بقول خودشون هر کدوم در یه زمینه تخصص داشتند به ویلامون اومدند تا گلکاری کنند برای سال جدید و تعطیلات عید .

یکی تخصص در طراحی و شکل دهی داشت و دیگری درخاک شناسی و پیرایش  و سومی هم تخصص در سم شناسی و کود داشتند  

بابا جون خیلی خسته شد از صبح زود در رفت و آمد بود کلی گل و درختچه های تزیینی خرید و

با یک وانت  آورد داخل و پشت وانت پر پر شده بود از گلهای شاداب و قشنگ .

اما بعضی هم که دیگه توی وانت جا نمیشدند وخیلی حساس بودند و ساقه های بلند داشتند را  در داخل ماشین جاسازی کرد 

تازه روز قبلش هم هماهنگ کرد تا دو سه تا ماشین کود بیارن وبا خاک مرغوب قاطی کنند و داخل باغچه و فضا سبز خالی کنند

امیر علی هم حسابی خودش را درگیر کار باغبانی کرده بود

مامان جون هم صبحانه و ناهار را تدارک دیدند برای ما و باغبان ها.

بعد از تمام شدن کار مامان و آماده شدن غذای ناهار من و مامان جون تصمیم گرفتیم  کمی پیاده روی و دوچرخه سواری کنیم و زود  برگردیم اما امیرعلی حاضر نبود شغل مقدس باغبانی را ترک کنه ،خلاصه با ما نیومد

گفت من پیش آقا باغبون می مونم.

بابا جون هم که همراه یکی از باغبون ها رفته بودند گلخانه تا بقیه  گلها  و درختچه ها را بیاوردند قبل از ما رفته بودند

خلاصه بعد از حدودا یکساعت گشت و گذار با کلی دلهره  برگشتیم

مامانم هی می گفت بریم امیر علی تنهاست یه کاری دست خودش میده

اما من تمایل داشتم کمی بیشتر دوچرخه سواری کنم

خلاصه برگشتیم ...وای خدای من !!!!

فکر می کنید با چه صحنه ایی روبرو شدیم ؟

فکر می کنید با چه صحنه ایی روبرو شدیم ؟

امیر علی وسط کود حیوانی نشسته بود و داشت بقول خودش با دست شن بازی می کرد و هی با دست کود و خاک را تو سطل می ریخت و می برد می ریخت زیر یه شاخه درختی که باغبون هنگام اصلاح کردن اونو کند ،دوباره کاشت تا رشد کنه بعدش هم بهش هی آب می داد ....

تازه قبلش هم با قیچی طراحی باغبون به جان شمشاد ها افتاد و اونها را ناقص کرد

وقتی با اعتراض باغبون روبرو شد گفت مامانم گفته من هم باغبونی کنم تازه اینجا ویلای ماست مگه ویلای شماست ؟

بعد باغبون بی نوا که دید حریف امیر علی و زبانش نمیشه ،گفت : پس قیچی منو بده این

قیچی که برای منه!!؟

امیر علی هم فورا دوید تو ویلا و قیچی آشپزخانه که یه وقتهایی نانی، چیزی باهاش ریز می کردیم را آورد گفت من هم قیچی دارم اصلا برای شما خوب نیست مال خودمون بهتره!!!!!

یک طرف سبزه ها و چمنهای آفریقایی را به اندازه یه دایره دور خودش چید و ناقص کرد

خلاصه باغبون ها را سرگرم می کرد با کارهاش.

البته اونها هم  افراد مهربون وبا محبتی بودند از بس با گل و گیاه سرو کار داشتند خیلی هم شوخ و شاد بودندتازه فرداش که رفته بودند ویلای بابابزرگ را گل کاری کنند از اینکه امیر علی جون افتخار نداد و اونجا نرفت کلی ناراحت شدند و همش حال امیر علی را می پرسیدند و خاطره و کارها و حرفهای جالب  اونو برای بابابزرگ و بابا تعریف می کردند و می خندیدند .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامانی درسا
17 اسفند 91 3:04
عزیزم از اینکه به دیدنمون اومدی ممنون انشاالله خدا خافظ دو تا امیرت باشه ...... و تعطیلات نوروز در این ویلای زیبا خوش بگذره .....