امیر علی امیر علی ، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

امیر های مادر

شورای دانش آموزی سال تحصیلی 91

1392/4/18 11:01
نویسنده : مادر دوامیر
1,785 بازدید
اشتراک گذاری

  

 

 

امسال هم در آبان ماه شورای دانش آموزی برگزار شد

طبق معمول  اسامی کاندیداها را روی دیوار مدرسه زدند

و یک فرصت دو روزه به کاندیدا ها دادند

تا از برنامه هاشون برای بچه ها صحبت کنند و بعد هم رای گیری بشه

امسال که ما با تجربه شده بودیم از قبل فکر امون را کردیم و بقول بزرگتر ها با برنامه ریزی از طبق تعیین شده برای سایر دانش آموزان صحبت کردیم

چون من اسم و فامیلم هردو با الف شروع میشه بنابراین اولین نفری بودم که به روی سن رفتم و خودم را معرفی کردم و سپس برنامه هامو برای بچه گفتم

بعد از من نوبت سایرین شد و هرچی به آخرین نفر نزدیک تر میشدیم برنامه بیشتر تبلیغاتی میشد تا اجرایی

مثلا اینکه یکی از کلاس پنجمی ها گفت من کل حیاط مدرسه را چمن می کنم تا بهتر فوتبال بازی کنیم

که با دست و جیغ فراوان همرا ه بود

یکی هم گفت من هر هفته برای شما اردو در نظر می گیرم

که دوباره با تشویق فراوان بچه ها همرا شد

من دیدم اوضاع خیلی بی ریخته  چون نفر اول بودم خیلی حساب شده و با برنامه ریزی صحبت کردم مثلا اینکه با دانش آموزان ممتاز  کلاسهای بالاتر هماهنگ می کنم که برای دانش آموزان سالهای پایین تر کلاس آموزشی رایگان بگذارند ودر بوفه مدرسه هم با همکاری اولیا محترم غذای گرم تهیه شود و ...

بنا براین در جاسه بعد که قرار شد مجددا خودمان را بیشتر معرفی کنیم  من هم برای اینکه طرفدارهام بیشتر بشن  به سمت شعار های تبلیغاتی رفتم

گفتم من با  اولیا دبستان هماهنگ می کنم تا  دانش اموزان را به اردوهای چند روزه ببرند و مسابقات ورزشی بین مدارس برگزار نمایند  و تعداد توپهای فوتبال و بسکتبال مدرسه را دو یا سه برابر نمایند تا همه دانش آموزان بتوانند از آن استفاده نمایند و...

حالا همه مدرسه برام دست زدند و تشویقم کردند

بعد از زنگ تفریح دوم ،دیگه هنگام رای دادن بود

همه کلاس ششم و پنجم  طرفدار های من بودند و باید اسم شش نفر را می نوشتند از این بابت خیالم راحت بود  بنابراین من  به کلاس دانش آموزان چهارمی رفتم تا آنها هم به من رای بدهند

چون آنها خودشان هم کاندیدا داشتند زیاد تحویل نگرفتند به کلاس سومی ها هم یه سری زدم خدا را شکر اونها هم طرفدار من بودند چون من  سال قبل نماینده انتظامات کلاس دومی ها بودم الان آنها کلاس سومی شدند و حق رای دادن داشتند

خیالم دیگه راحت شده بود که  تازه متوجه شدم بعضی از کاندیداها و طرفدارانشان 

برگه رای که کاغذ A4تیکه شده بود را مجددا نصف می کنند و اسم کاندیدای مورد نظرشان  را برای بار دوم هم داخل آن می نویسند و در صندوق رای می اندازند

من که دیدم اگه این کار را نکنم از قافله عقب می مونم بنابراین من هم اجبارا به سمت تقلب های انتخاباتی رو آوردم من ودار ودسته ام هم این کار را انجام دادیم

بعد هم بجای اینکه  اسم شش نفر را بنویسیم  فقط اسم مرا شش بار در برگه های رای نوشتند و به صندوق انداختند

تازه یه گروه دیگه که خیلی بقول بچه ها گانگستر بودند از داخل کیفشون هم برگه A4 در آوردند و آن را تیکه تیکه کردند و به دوستشون رای دادند

اما من دیگه این یه قلم تقلب را نکردم  چون ممکن بود آقا مدیر متوجه بشه با دست کاغذ ریز شده و با قیچی ریز نشده بود

خلاصه به هر مصیبتی بود انتخابات برگزار شد و شنبه نتیجه ها را اعلام می کردند

من تمام روز 5شنبه و جمعه را به نتیجه  انتخابات  فکر می کردم 

مامان بزرگ جون که دید من چقدر با آب وتاب براشون تعریف می کنم و نگرانم  گفت :

مادر جان می گفتی ما هم میومدیم بهت رای می دادیم تا رای بیشتری بیاری !!!

من گفتم : اونطوری اون بچه هاهم طایفه شون را جمع می کردند می آوردن .

شنبه صبح وقتی وارد مدرسه شدم چون با سرویس می روم معمولا ساعت 7:30  می رسم همه بچه ها انگار زودتر از من اومده بودند بخاطر فهمیدن ار نتیجه انتخابات.

کلی از بچه ها دورم جمع شدند و بهم تبریک گفتند من نفر سوم شده بودم

خیلی خوشحال شدم و حسابی ذوق کردم

حالا کیه که به قولش عمل کنه  مهم این بود که رای بیارم  مثل بقیه کاندیدا ها ....

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)