مسافرت به کیش
مسافرت به جزیره کیش و دیدن خلیج نیلگون فارس را خیلی دوست دارم
مخصوصا از دیدن ساحل مرجانی و دیدن آبهای خلیج فارس اینقدر لذت می برم که قابل وصف نیست
بقول مامانم :حالا خوبه کنار دریا زندگی می کنیم
با دوتا از دوستای باباجون و خانواده شون به این مسافرت رفتیم
آقای مهندس پندبخش و خانومش و پسرشون محمدحسین و
همچنین آقای دکتر افضلی و همسرشون .
همسفرای خیلی خوبی بودند
مامانم همیشه میگه اینقدر که همسفرا در مسافرت مهم هستند محل و مکان
مسافرت اینقدر مهم نیست
خیلی خانواده خوبی بودند و واقعا دوست داشتنی
به محض رسیدن به هتل برای جاهای دیدنی و شام و ... برنامه ریزی کردیم
با مدیر هتل در مورد امکانات جانبی پارک هتل پرسیدیم
گفتند :مسیر هتل تا ساحل 5 دقیقه و تا اسکله مرجانی، مرکز خرید مرجان کیش و کلوپ های دریایی 10 دقیقه می باشد .
داخل هتل دوچرخه کرایه داده می شود و مسیر دوچرخه سواری دقیقاً پشت هتل قرار دارد.
فردا صبح زود قرار گذاشتیم تا با دوچرخه کمی اطراف جزیره و کنار خلیج فارس دور بزنیم اما چون شب تا دیر وقت بیرون بودیم تا صبح بجنبیم و صبحانه بخوریم دیگه آفتاب وسط آسمون بود
بنابراین تصمیم گرفتیم بریم تو ساحل پشت هتل شنا کنیم
خیلی آبش تمیز بود آبی آبی و صاف صاف و چند تا هم مرجان به شکلهای مختلف جمع کردیم .
غروب در بازارهای معروف کیش گشتیم و خریدامون را انجام دادیم
در یک مغازه که وارد شدیم با یک صدای جالب یکی به ما خوش آمد گفت.
اول فکر کردیم صاحب فروشگاه ست اما بعد متوجه شدیم طوطی شون با ما صحبت می کنه
هی می گفت اسمت چیه؟ اسمت چیه؟؟
امیر علی هم بلند گفت امیررررررررررررررر علییییییییییییی
آقا تا ما خریدمون را تمام کنیم صدبار این طوطی بیچاره گفت :
"امیییییییییییییییییییییررررررررررررررررررعلییییی خوش اومدی" خیلی جالب بود.
امیر علی جون در هتل با یک دختر کو چولوی چینی هم دوست شد
هر جا می رفت اون بچه هم که تازه انگار راه رفتن یاد گرفته بود دنبالش می رفت
اسمش هم بود "کاوو کاوو"
امیر احمد و محمدحسین به شوخی به امیر علی می گفتند مواظب باش اینا چینی هستند ممکنه یکدفعه بشکنند
هوا هم فوق العاده گرم و شرجی بود
فضای سبز اطراف هتل واقعا قشنگ بود
اما از بس هواگرم بود حتی برای یک لحظه هم نمی شد در آفتاب ایستاد و زود به سایه پناه می آوردیم
تو هواپیما هم به امیر علی گفتم اگه پسر خوبی باشه بهت جایزه می دن
بیچاره امیر علی فکر می کرد چه جایزه ایی بهش بدن ؟؟!!!
وقتی مهماندار اومد و بهش یه برگه داد که باید حیوانات را در باغ وحش در مکانهای مخصوص
می چسبوند ،خیلی حالش گرفته شد می گفت این چیه بابا!!!
اما با این حال کلی با هاش سرگرم شد چون حالت برچسب داشت و باید به کاغذ می چسبوند.
سفر کوتاه و اما خیلی خوبی بود خوش گذشت