امیر علی امیر علی ، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

امیر های مادر

اولین اردو امیرعلی جان از طرف مدرسه

1393/3/20 8:32
نویسنده : مادر دوامیر
715 بازدید
اشتراک گذاری

دریا کنار 9302امیرعلی جان

امیر علی جون از وقتی متوجه شد که قراره بچه های  مدرسه را به اردو ببرند آروم و قرار نداشت

هر روز فکر می کرد فردا نوبت کلاس اونا ست که به اردو برن

مخصوصا اینکه خانم معلم،سمیه مرادی هم برای دوران  زایمان ،به مرخصی رفته بود و

سمیه جون و امیرعلی جان کنار نی نی کوچولو

تقریبا میشه گفت که معلم ثابت سر کلاس نداشتند

اما بیشتر وقتها خانم قربانی کمک مربی کلاس دوم سرکلاس آنها می امدند

اردو به مجتمع بانک کشاورزی 9302 امیرعلی جان

بنابراین کسی نبود که به آنها اطلاعات کامل بده

وقتی مدیر سر صف در مورد اردو صحبت می کرد امیرعلی و دوستاش فکر می کردند

اردو به مجتمع بانک کشاورزی 9302 امیرعلی جان

مربوط به اونهاست  برای همین کمی توهم می زدندخندونکچشمک

حتی یکبار لج کرد که من فردا باید با لباس ورزشی برم مدرسه چون ما را می خوان ببرن اردومتفکر

مامانم که خیلی تعجب کرد بدون نامه و برنامه ریزی مگه اردو می برند ؟سوال

به خانم مربی sms داد و پرسید که فردا اردو می خواین ببرین ؟

که خانم مربی  جواب داد نه حتما قبلش به خانواده ها نامه میزنیم

خلاصه داستانی بوددلغک

از شانس امیرعلی و دوستاش گناهی ها ،امسال چون امتحانات زود برگزار می شد

بنابراین اول سال بالایی ها یعنی کلاس ششم و پنجم و چهارم و سوم را طی دو هفته به اردو بردند

سپس هفته سوم نوبت کلاس دوم و اول و خلاصه پیش دبستانی ها شد

مامانم وقتی بی قراری امیرعلی را دید یه روز ناهار ازطرف اداره زودتر اومد و

دریا کنار 9302امیرعلی جان

اونو به دریا کنار برد و فضای سرسبز اونجا را بهش نشون داد و گفت اردو هم همین شکلیه

ناهار را تو فضا ی باز و سرسبز می خورند بعد هم بهش کمی تاب داد و اونو به خونه اورد

دریا کنار 9302امیرعلی جان

البته این کار مامانم هم تاثیر گذار بود چون خیلی آروم شده بود

وقتی هم که بالاخره نامه اردو را به امیرعلی دادند

امیرعلی یه کوله پشتی ،لباس ورزشی آماده کرد

اردو به مجتمع بانک کشاورزی 9302 امیرعلی جان

باباجون هم وقتی دید که همه لباسهای فوتبال امیرعلی یه جورایی از من بهش ارث رسیده بود اونو به

فروشگاه برد و لباس تیم ملی فوتبال که عکس پلنگ مازندران هم روش بود را براش خرید

لباس فوتبالی تیم ملی امیرعلی جان

کلی ذوق کرد

مامان جون هم براش کلی ساندویچ و خوراکی و تنقلات فرستاد

تا حسابی  صفا کنه با دوستاش .

اردو به مجتمع بانک کشاورزی 9302 امیرعلی جان

وقتی از اردو برگشت تعریف می کرد که خیلی به همون خوش گذشت

اردو به مجتمع بانک کشاورزی 9302 امیرعلی جان

مسابقه طناب کشی داشتیم . 

بچه های کلاس دو دسته شدند و با هم بکش بکش داشتند

اردو به مجتمع بانک کشاورزی 9302 امیرعلی جان

حالا نکش کی بکش

کلی ذوق کردند و شاد شدند

اردو به مجتمع بانک کشاورزی 9302 امیرعلی جان

مسابقه فوتبال و مسابقه کانگورو یعنی اینکه تا کمر در کیسه فرو می رویم

و هرکی زودتر با پرش به خط پایان رسید برنده است

امیرعلی جون برنده مسابقه کانگورو شد

اما موقع جایزه آقای بوستانی گفت که می خوایم برنده ها  را به مکه ببریم

اما امیرعلی بنده خدا باور کرده بود  اما بعد وقتی به مامان بزرگ گفت ،متوجه شد که شوخی کرده بودند

خدا را شکر امیرعلی جون به اردو رفت

همه از جمله خاله جون هام و عزیزجون و حتی همکار مامان ازش می پرسیدند

امیرعلی جون بالاخره به اردو رفت ؟؟؟

اردو رفتن امیرعلی هم داستانی بود برای ما محبتقه قهه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان امیرمحمد
24 خرداد 93 10:51
عزیزم .... امیدوارم همیشه بهت خوش بگذره امیرعلی جونم ... مامان فداکار دست گلت درد نکنه که امیرعلی و به اردوی تک نفره بردی ...
مامان کیانوش
10 تیر 93 11:52
همیشه خوش باشی امیرعلی جون