امیر علی امیر علی ، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

امیر های مادر

رفتن به جنگل نور

1393/3/20 8:32
نویسنده : مادر دوامیر
179 بازدید
اشتراک گذاری

 

هفته دوم اردیبهشت ماه درست وسط امتحانات میان ترم

بابا جون احساساتش گل کرد و تصمیمم گرفت ما رو برای ناهار ببره بیرون

اما مامان جوم مخالف غذای بیرون بودند

بنابراین تصمیم گرفتیم ناهار پخته شده مامان جون که سبزی پلو با ماهیچه بود را همراه خودمون ببریم و

بریم به مقصد آبپری و اونجا در کنار آبشار غذا بخوریم

من که از تصمیم ناگهانی اونها حسابی عصبانی بودم

شروع کردم به مخالفت و غرو لند کردن ، که من امتحان دارم و نزدیک پایان سال تحصیلی ست و شما منو درک نمی کنید و از این جور حرفها

خلاصه باباجون گفتند که فقط یک ساعت و نیم تا دو ساعت نهایت وقتت را می گیره

زیاد اونجا نمی مونیم  زود برمی گردیم

تو راه  والدین بنده تصمیم گرفتند  بریم جنگل نور

من هم بیشتر عصبانی شدمعصبانی

گفتم تا اونجا بریم و برگردیم سه ساعت میشه !!!؟؟

مامانم یکدفعه گفت آهان فهمیدم چرا امیراحمد اینهمه مخالفت می کنه !!؟متفکر

چون خاله شفیقه اینا  از تهران اومدند  بعدازظهر با عرفان قرار داره .

می ترسه بخاطر درس نتونه بعدازظهر خونه خاله جون بیاد

خلاصه دستمون هم پیش والدین گرامی رو شددلغک

و برای ناهار به جنگل نور رفتیمقوی

واقعا واقعا بسیار بسیار زیبا و قشنگ و سرسبز بود

با درختان بلند و تنومند و پرشاخ و برگ  البته با پشه هایی با نیش های گزنده

کلی با ماشین داخل جنگل دور زدیم و عکس گرفتیم

جنگل نور 9302

و بعد از صرف ناهار به ویلا برگشتیم

و بعد از دو سه ساعت نزدیکای غروب، خونه خاله شفیقه  جون هم رفتیم و تو پارک پیش خونه شون،

کلی با عرفان و امیرعلی خندان و شاداب  بدمینتون و فوتبال  بازی کردیم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان کیانوش
10 تیر 93 11:52
همیشه به گردش و شادی
خاله فدا
31 تیر 93 14:37
سلام نورچشمم:همیشه به شادی وگردش،ایشالله بهتون خوش بگذره.