امیر علی امیر علی ، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

امیر های مادر

رفتن به باغ بابابزرگ جون

1393/6/16 10:45
نویسنده : مادر دوامیر
311 بازدید
اشتراک گذاری

 

یه روز که عموجون و شهلا خاله جون مامان،از تهران اومده بودند و می خواستند برن باغ خودشون را تمیز کنن

ماهم برنامه ریزی کردیم تا با اونها بریم و باغ بابابزرگ جون را یه سری بزنیم

خلاصه در تهیه و تدارک رفتن به باغ بودیم که تصمیم گرفتیم حالا که تا اونجا میریم ماکارونی درست کنیم و

همونجا بخوریم

چون مطمئنا بچه ها حسابی گرسنه می شدند

بعد از اماده کردن غذا و جمع وجور کردن وسیله ها به سمت باغ عموجون و بابابزرگ جون حرکت کردیم

فوق العاده مناظر اطراف باغ دیدنی و سرسبز ست

مخصوصا اینکه از کنار رود خانه هم می گذره خیلی عالی بود

اول عموجون مجهز به وسایل باغبانی شد و خواست بره درختها را تمیز کنه

دید همه ی بچه مچه ها دنبال اون راه افتادن

بعد تصمیم گرفتیم یه کم اول تو باغ بابابزرگ جون گشت و گذار کنیم بعد که

ما خسته شدیم عموجون به کاراش برسه

بنده خدا عموجون خیلی هم خسته شد

برامون کلی تمشک چید تقریبا تو یه ظرف بزرگ

همشو امیرعلی بدون هیچ تعارفی خورد

بعد دیناخانم که چون باغ  بابابزرگش بود خیلی احساس مالکیت بیشتر از ما  می کرد (بدلیل اینکه ما سالی یکی دوبار میریم اما اون ماهی یکی دوبار همراه بابا و بابابزرگ جونش میره اون منطقه)

به همراه عموجون به جاهای دور دست رفتند اماچون خار پای دینا را اذیت می کرد

عموجون مهربون اونو به دوشش گرفت

امیرعلی هم بالافاصله صداش دراومد و مامان را صدا کرد و رفت رو دوش مامان جون

فاطیما خدا را شکر چکمه پاش بود البته چکمه را  امیرعلی اورده بود براخودش اما هرکاری کرد تو پاش نرفتدلغک

خلاصه وقتی که حسابی بازی کردیم و گشت وگذار کردیم تو باغ ،واقعا خسته و گرسنه بودیم

که بوی ماکارونی هوش از سرمون برد

حالا نخور کی بخور  خیلی عالی بود حسابی بهمون چسبید

کم کم تنقلات دیگه مون را هم خوردیم

بعد یواش یواش وسایلمون را جمع کردیم و به سمت خونه حرکت کردیم

اما عموجون و خاله جون برای رسیدگی به کاراشون اون شب را همونجا موندند البته خونشون نه تو باغشون خندونکچشمک

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان امیرمحمد
8 مهر 93 9:10
چه باغ قشنگی به به ... چه ماکارونی .... کاش عکس امیرعلی جون و پشت مامانش میدیدیم ...
مادر دوامیر
پاسخ
اتفاقا مامانش هم بی میل نبود اما متاسفانه عکسی نبود از این صحنه عکس بگیره
خاله فدا
8 مهر 93 13:27
سلام نورچشمای خاله:ایشالله همیشه بهتون خوش بگذره جای من وبچه هام خالی!!!!!!!!!!!!
مامان کیانوش
14 مهر 93 12:54
همیشه به گردش و خوشی