مدرسه هدف و چهارشنبه سوری 93

روز یکشنبه 24 اسفند از قبل نامه دادند که جشن تخم مرغ رنگی و طراحی کارت تبریک نوروز داریم

خانم معلم گفت : فردا می تونیم یونی فرم نپوشیم و لباس عید یا لباس تمیزو نو بپوشیم

من هم به مامانم گفتم : من باید فردا لباس عیدمو مدرسه بپوشم

اما مامان گفت ممکنه گواشی بشه یا کثیف بشه انوقت نویی اش می ره

اما من اصرار داشتم که لباس نو بپوشم

مامانم گناهی بخاطر من به فروشگاه رفت و یه پیراهن و شلوار دیگه خرید تا لباس عیدم را نپوشم

چون هم خیلی گرونتر از این لباسها بودند و هم اصلا درست نبود بین بچه ها اینطوری لباس بپوشم

جشن ساعت نه و نیم شروع شد

ابتدا دوستانم سرود خواندند و نمایش هفت سین رو اجرا کردند و

و گروه حاجی فیروز و عمو نوروز هم اومدند یه برنامه شاد اجرا کردند

بعد گروه موسیقی کلاس ششمی ها

اومدند و کلی برامون اهنگ زدند و شعر خواندند

بعد به کلاسهامون رفتیم و پذیرایی شدیم کیک و شکلات و سیب و ..

سپس شروع به ذرست کردن کارت تبریک کردیم

که در اخر باید به مادرهامون تقدیم میکردیم

اما با پیشنهاد مادرم تصمیم گرفتیم کارت تبریک را به خانم معلمم تقدیم کنم

در داخلش یه تیکه کاغذ سفید چسباندم

رویش نوشتم :

سال 1394 برهمه مبارک

"خانم معلم عزیز شما مثل مادرم هستید

می خواهم همهی گلهای بهاری را تقدیم شما کنم

با سپاس    امیرعلی احمدپور"

خانم معلم با دیدن دست خط من اشک شوق در چشمانش جمع شد و مرا بوسید

و از مادرم کلی تشکر کرد