امیر علی امیر علی ، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

امیر های مادر

مراسم صبحانه مفید امیرعلی جان

یک روز صبح قرار شد با مشارکت خانواده ها ،مراسم صبحانه مفید در کلاس برگزار بشه مامان و بابا جون هم صبح زود اماده شدند و با هم از نان کشوری ، نان فانتزی گرم گرم گرفتیم البته به تعداد دانش اموزان  و نون و پنیر و گردو بهمراه شیر تهیه کردیم و بعد مامان جونم همه لقمه ها رو اماده کرد و به کلاس بردم دوستانم هم ،اکثرا لقمه های خوشمزه اماده کرده بودند  مثل سمبوسه ،پیراشکی ،همبرگر،کیک ،شامی،سبزی کوکو ، شکلات صبحانه ،خیارگوجه وپنیر،پنیرخامه ایی و کره مربا وتخم مرغ ،املت و... خیلی مراسم قشنگ و خوشمزه و مفیدی بود تا تونستیم خوردیم و بعدش بقیه لقمه ها را خانم معلم بین مون پخش کرد تا به منزل ببریم درآخر هم ب...
7 خرداد 1394

مسابقه طناب کشی

به مناسبت گرامیداشت هفته معلم، یک دوره مسابقه طناب کشی بین دانش آموزان در روز چهار شنبه 94/2/23 برگزار شد. این مسابقه که با مشارکت دبیران همراه بود، با قهرمانی دانش آموزان کلاس هشتم الف به پایان رسید. ماشالله به دانش آموزان یوووووهووووو ...
7 خرداد 1394

مراسم جشن تکلیف دانش آموزان پایه هشتم

مراسم باشکوه جشن تکلیف دانش آموزان پایه هشتم روز یکشنبه 94/2/27 از ساعت 11/30 الی 14 در نمازخانه آموزشگاه با اجرای برنامه های متنوع از جمله سخنرانی، اهدای بسته های فرهنگی و اقامه نماز جماعت ظهر و عصر به امامت حضرت حجه الاسلام حاج کمیل نظافتی و با همراهی مدیریت مدرسه و مربیان  آموزشی و اداری برگزار گردید.   جناب آقای گرائیلی مدیریت مدرسه در حال صحبت کردن برای ما خواندن مقاله ایی در مورد اهمیت سن تکلیف در اخر مراسم هم از ما با شیرینی و ابمیوه پذیرایی کردند و به همه ما بعنوان یادگاری یک هدیه فرهنگی معنوی اهدا کردند ...
15 ارديبهشت 1394

امیرعلی جون و کلاس فوتبال در باشگاه اوژن

  امیرعلی جان از 15 فروردین در باشگاه اوژن زیرنظر استاد بهرام اسماعیلی  فوتبال کار می کنه اوژن : شکست دهنده ، دشمن برانداز خیلی علاقه به فوتبال داره همه روزها در خانه مشغول بازی با توپ هست اگه توپ نداشته باشه بادکنک اگر بادکنک هم نداشته باشه با گلوله جوراب بازی می کنه بطوری که عرق از سرو صورتش می ریزه بنابراین خیلی کلاس فوتبالش را دوست داره دوستان زیادی هم در کلاس فوتبال پیدا کرد یکی از دوستای دوران مهدکودکش هم هست عرفان جون که از کوچکی تپل مپل و خوشکل بود اقای مربی هم خیلی با حوصله بهشون آموزش میده  طبق معمول همه کلاسها، امیرعلی هم با آقا مربی خیلی زود دوست شد ...
3 ارديبهشت 1394

مسابقه بهترین کباب

اولین 5شنبه بعد از تعطیلات عید ، برای انجام فعالیت پودمان خوراک مربوط به درس کار و فناوری مسابقه کباب پختن برگزار شد بیشتر از کباب ،همکاری افراد گروه مورد توجه داوران مسابقه بود بلافاصله تشکیل گروه دادیم  من بعنوان سرگروه تقسیم کار کردم قرار شد جوجه  +منقل+ الکل+ دستکش یکبار مصرف+ میوه مثل پرتقال و خیار +تنقلات  رو من تهیه کنم بقیه وسایل هم نظیر ظرو ف یکبار مصرف و سیخ و زیلو و نان و نوشابه و گوشت قرمز  وگوجه را بین سه تا دیگه دوستام تقسیم کردم همش نگران بودم نکنه دوستام یادشون بره و بعضی از وسایل را نیاورند بنابراین خودم کبریت و نمک و فلفل و قاشق و چاقو و لیوان هم در کوله پشت...
24 فروردين 1394

مادرم هستی من ز هستی توست تا هستم و هستی دارمت دوست . . .

مادر عزیزم ،وقتی چشم به جهان گشودم. قلب کوچکم مهربانی لبخند و نگاهت را که پر از صداقت و بی ریایی بود احساس کرد. دیدم زمانی را که با لبخندم لبخند زیبائی بر چهره خسته ات نشست و دنیایت سبز شدو با گریه ام دلت لرزید و طوفانی گشت. از همان لحظه فهمیدم که تنها در کنار این نگاه پرمهر و محبت است که احساس آرامش و خوشبختی خواهم کرد. در آسمان آبی دلم، جایی برای ابرها نیست مادرم! دعایم کن که با دعایت، دلم خانه دردها نیست ...
22 فروردين 1394