امیر علی امیر علی ، تا این لحظه: 16 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

امیر های مادر

شرکت در جشن تشويق فرزندان ممتاز اعضاهیات علمی دانشگاه مازندران

در آستانه ي فرا رسيدن بهار انقلاب اسلامي و در شب ميلاد يازدهمين اختر تابناك امامت و ولايت – حضرت امام حسن عسكري(ع) –  بيست و چهارمين دوره ي جشن تشويق فرزندان ممتاز كاركنان ( اعضاي هيات علمي و كارمندان ) دانشگاه مازندران با حضور مسئولان دانشگاهي، دانش آموزان و دانشجويان ممتاز و خانواده هاي آنان  در سالن ورزشي شهيد طالبي سازمان مركزي دانشگاه برگزار  شد. من ساعت 3 از مدرسه رسیدم بعداز کمی استراحت و انجام دادن تکلیف زبان ، بهمراه مامان جون و امیرعلی جون به سمت محل برگزاری جشن حرکت کردیم حدودا ساعت 4و نیم بود که به سالن رسیدیم تقریبا سالن از جمعیت پر شده بود من لوح تقدیر و کارت هدیه و روزنامه اسام...
15 بهمن 1393

کاندیدا شدن برای شورای کلاس

یک روز امیرعلی جون با شتاب و عجله خودشو به مامان جون رسوند و گفت : من فردا باید با کت و شلوار برم مدرسه مامانم گفت : آخه کت شلوار برای مراسم رسمی ست نه برای مدرسه گفت : من کاندیدای شورای کلاسمون  هستم باید تبلیغات و سخنرانی کنم خیلی مهمه که لباسم رسمی باشه  وقتی دید مامان حرفاشو قبول نمی کنه گفت : خانم معلمون گفته، باید فردا ما با کت و شلوار بیایم مدرسه وگرنه ما رو دعوا می کنه خلاصه فردا صبح با کت و شلوار مشکی ، شیک و پیک رفت مدرسه ظاهرا بنده خدا درست گفته بود چون خانم معلم هم حرفهاشو تائید کرد البته بدون جمله "ما رو دعوا می کنه"   گفته بودند" اگه داشتین بپوشین بهتره" ...
14 بهمن 1393

تولد هفت سالگی امیرعلی جان

امسال ماه تولدم مصادف شد با جراحی مامان جون خیلی روزهای سخت و بدی بود مخصوصا اینکه یک شب مامانی بیمارستان بستری شد عملش دو ساعت طول کشید واقعا روزهای بدی را گذروندیم  بیشتر از اینکه مامان ،درد می کشید ما ناراحت می شدیم مخصوصا اینکه همیشه مامان رو شاد و خندان دیده بودیم یکدفعه با سرو گوش باند پیچی شده همراه با سرگیجه و دو بینی دیدیمش ،خیلی بهم ریختیم اما (داخل پرانتز بهتون بگم از اینکه هروقت از مدرسه می اومدیم مامان رو خونه می دیدیم خیلی خیلی خوشحال بودیم توی دلمون) اما بعد از حدودا ده روز که باند دور سر مامان جون باز شد و تونست ازجاش پاشه و آروم آروم کارهاشو انجام بده به فکر مهمونی تول...
9 بهمن 1393

رفتن به اردوگاه شهیدرجایی فریدونکنار

برگزاری اردوی علمی ، تفریحی در اردوگاه شهید رجایی   اردوی علمی ، تفریحی دانش آموزان پایه های هفتم و هشتم در روزهای پنجشنبه 22 و 29 آبان ماه در دو گروه جداگانه در اردوگاه شهید رجایی فریدونکنار برگزار گردید. دانش آموزان شرکت کننده با توجه به برنامه های از پیش تعیین شده ، یک روز شاد و مفرحی را تجربه نمودند. از آقای رمضانی معاونت پرورشی آموزشگاه که وظیفه برنامه ریزی ، هماهنگی و سرپرستی این اردوها را بر عهده داشته و نیز سایر همکارانی که ایشان را همراهی نموده اند ، کمال تقدیر و تشکر به عمل می آید. (برگرفته از سایت مدرسه )   قرارشد 5شنبه 22 آبان از طرف ...
4 آذر 1393

تولد 14 سالگی امیراحمدجون

از خیلی وقت قبل ،امیراحمدجون همش می گفت تولد امسالم را باید ویلامون بگیریم اما بابا جون برا اینکه مامان جون خسته نشه پیشنهاد رستوران میزبان را داد که اتفاقا برخلاف همیشه با استقبال همه روبرو شد اما من و مامان به بابا گفتیم  ما دوست داریم تو ویلامون جشن تولد بگیریم خلاصه باباجون نازنینم هم برای اینکار از صیح تا غروب ساعت شش هفت یکسره دنبال کارها و کارگرا بود ازجمله وصل نمودن پکیج و نصب شومینه و وصل شدن آب و منبع آب ذخیره از اون طرف هم مامانم از اداره یکسره رفت دریا کنار تا یکسری کارها و مقدمات اولیه را انجام بده بعد اومد خونه من و داداش همراش رفتیم دریا کنار البته تو راه حدود یکساعتی دنبال خرید کردن مایحتاج شام ...
2 آذر 1393

جشن آب کلاس اول امیرعلی جون

کلاس اول رفتن امیرعلی جون یه حس خیلی خوبی تو  خانواده و کل فامیلا بود چون خیلی وقت بود دانش اموز کلاس اولی نداشتیم همه سلامتی در مرحله دانشجویی و کارشناسی ارشد هستند تمام خاله ها و دایی ها و عمو ها و عمه های مامان و بابام با کلی شور و ذوق بهمون تبریک می گفتن مامانم می گفت دوره ما اینقدر دانش اموز ابتدایی بودند که هیچ کس ما رو تحویل نمی گرفت خانم معلم امیرعلی فوق العاده مهربون و در امر آموزش ماهر هستن و تک تک دانش آموزانش را واقعا مثل بچه خودش دوست داره اولش مامانم فکر می کرد امیرعلی را اینهمه دوست داره  اما بعد که یک روز برای درس جواب دادن دانش اموز در حضور والدین خدمت خانم دیلمی رسید  مت...
2 آذر 1393